فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
حضرت فاطمه (س) - نیلوفرانه
سفارش تبلیغ

نیلوفرانه
 

حضرت فاطمه

شهادت

بیعت نکردن حضرت علی (ع) با ابوبکر، خشم عمر را برانگیخت. عمر با سرعت از جای خود برخاست. به همراه خالدبن ولید و قُنفذ، مقداری هیزم جمع کرده و به درب خانه حضرت فاطمه (س) شتافتند. عمر به طرف درب منزل رو آورد و صدا زد: ای پسر ابی طالب در را باز کن. حضرت فاطمه (س) پشت درب نشسته بود در حالی که به خاطر مشکلات و ناراحتی هایی که در رحلت پدر برایش پیش آمده بود، سر مبارکش را بسته بود و جسم و بدن مطهرش لاغر و ضعیف گردیده بود. حضرت فاطمه (س) فرمود: نه ما کاری به تو داریم و نه تو کاری به ما داشته باش. دست از سر ما برداشته و ما را رها کن.


عمر در پاسخ حضرت گفت: در را باز کن که اگر باز نکنی خانه ات را به آتش خواهم کشید. ( آری، خانه ای که رسول خدا (ص) و جبرئیل (ع) بدون اجازه حضرت زهرا (س) وارد آن نمی شدند.)

حضرت فاطمه (س) فرمود: ای عمر، از خدای بزرگ نمی ترسی که می خواهی وارد خانه من شده و به آن حمله کنی و آن را به آتش بکشی؟

سخنان حضرت فاطمه (س) در عمر اثری نکرد و او از تصمیمش منصرف نشد. هیزم خواست و درب منزل را به آتش کشید. هنگامی که بیت نبوت و امامت آتش گرفت و شعله ور شد، حضرت جلو آمد و فریاد کشید: پدرجان! ای رسول خدا!

در این لحظه عمر شمشیری را که در غلافش بود، بلند کرد و به پهلوی حضرت فاطمه (س) زد. برای بار دوم حضرت فاطمه (س) صدای ناله اش بلند شد. عمر شلاقی (کمربندش) را بلند کرد و با شدت بر بازوی حضرت زهرا (س) زد. برای مرتبه سوم ناله حضرت فاطمه (س) بلند شد و فرمود: پدرجان یا رسول الله!

در این هنگام حضرت علی (ع) که در خانه بود، با شنیدن ناله های حضرت فاطمه (س) به سرعت به خود را به درب خانه رسانید و کمربند عمر را گرفت و او را محکم به زمین کوبید و چند ضربه به بینی و گردن او زد و تصمیم به کشتن عمر گرفت. در این لحظه به یاد حرف پیامبر (ص) افتاد که حضرت علی (ع) را در برابر حوادثی که بعد از او پیش می آید، به صبر وصیت کرده بود. سپس حضرت علی (ع) خطاب به عمر فرمود: قسم به آن خدایی که حضرت محمد (ص) را به رسالت مبعوث کرد، اگر سفارش الهی پیامبر (ص) نبود، تو می دانستی که نمی توانی داخل منزل من شوی و این جنایت را مرتکب شوی.

در این لحظات عمر از مردم طلب کمک کرد. مردم هم به جای اینکه از اهل بیت پیامبر (ص) دفاع کنند، به یاری عمر آمده و برای دفاع از او، به خانه حضرت علی (ع) هجوم آوردند.

در اثر ازدحام جمعیت، بین حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) فاصله افتاد. در این میان قنفذ با شلاق چنان بر بازوی حضرت فاطمه (س) زد که بازوی آن حضرت در اثر آن ضربه مثل بازوبند ورم کرد. مردم در این حال، به زور حضرت علی (ع) را به طرف مسجد بردند. حضرت زهرا (س) به خانه اش پناه برد و در اثر همان ضربات قنفذ، استخوان پهلویش شکست و بچه اش سقط شد. از آن پس حضرت فاطمه (س) به مدت 75 روز در بستر بیماری بود تا اینکه به دیدار پدر شتافت.

تدفین

حضرت علی (ع) می فرمایند: فاطمه ام را غسل دادم و او را با باقیمانده کافور پدرش، حضرت محمد مصطفی(ص) حَنُوط کردم و بعد او را در کفن های متعدد قرار دادم. هنگامی که خواستم کفن آخر را ببندم، صدا زدم: ای ام کلثوم، زینب، فضه، حسن و حسینم بیایید با مادرتان وداع کنید. زیرا این آخرین دیدار شما با او در این دنیاست و ملاقات بعدی در بهشت خواهد بود.

در این هنگام امام حسن (ع) و امام حسین (ع) جلو آمدند و صدا زدند: واحسرتا! هنوز غم رحلت جدمان از بین نرفته است که مادرمان نیز به شهادت رسید. سپس خطاب به مادر گفتند: سلام ما را به پدرت برسان و بگو که بعد از تو در دنیا یتیم شدیم.

حضرت علی (ع) فرمود: شهادت می دهم در این هنگام که دو فرزندم با مادرشان درد دل می کردند، ناگهان صدایی از حضرت زهرا (س) بلند شد و ناله ای از ته دل کشید و دو دستش را بلند کرده و دو فرزندش را به سینه چسباند. در این هنگام منادی آسمان صدا زد: ای اباالحسن! این دو را از روی سینه مادر بلند کن که به خدا سوگند، این صحنه فرشتگان آسمان را به گریه انداخت.

ســـینه ای کز معرفت گـنجینه اسـرار بـود

کــــی ســـــزاوارِ فــشـــــار و درد بـــود

آن که کردی ماه تــابـان پیش او پهلو تهـی

از کـجـا پـهـلـوی او را تــاب ایــن آزار بــود

صورتی نیلی شد از سیلی که چون نیل سیاه

روی گـیـتـی زیـن مصیـبـت تا قـیامـت تار بود

آتــــشی در بـیت معمور ولایـت شـعـله زد

تا ابد آن شعله هر معمور و هر ویرانه سوخت

آه از آن پـیـمان شــکن کز کـینه خُم غدیر

آتشی افروخت تا هم خُم و هم پیمانه سوخت

گلشــن فرخ فـر توحـید آن دم شــد تـبـاه

کز سموم شـرک آن شاخ گـل فرزانه سوخت

آتــشی آتــش پرستی در جـهان افروخـتـه

خِـرمـن اسـلام و دیـن را تـا قـیامـت سـوخـته


[ جمعه 91/2/1 ] [ 4:29 عصر ] [ نیلوفر ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 26837